جامانده ام
08 آذر 1394 توسط مريم فرجي فيروزآبادي
جامانده ام
چقدر شیرین بود رویایی که از شب
اول محرم در دل پروراندم
رویای
اربعین
پای پیاده
کربلا
تاول پا
خستگیه راه
وحالا…
من ماندم وکوله باری از
نرفتن ها
حسرت ها
و پایی سالم که لیاقت تاول زدن در
راه کربلا را نیافت
ولی شکر خدا را که هنوز اشکی
باقی ست
چه فرق دارد
که درهیات باشد و از حسرت نرفتن
و یا در بین الحرمین ریخته شود از
شوق وصال
خدایا این اشک ها را از ما نگیر
ولی
اگر میشود جای اشک ریختنم را
عوض کن
از هیات به کربلا
شاعر :مجید ساعدی